بستن دفتر ۱۴۰۰ پر فراز و نشیب+-+
واین چند روز اخر بیاین همدیگه رو ببخشیم و سعی کنیم با تموم انرژی مثبتمون وارد یک سال جدید بشیم
~
من امسال رو نمیتونم یک سال خوب به یاد بیارم..
همش گریه و چصناله نبود درسته:)
مثلا روزایی که با بیانیون گذروندم یا روزایی که با جیانه ساعت ها بی دلیل میخندیدیم؛
یا روزایی که با اکیپ (الان وجود نداره"-")اسکل بازی در میاوردیم و جررر میخوردیمxD
ولی همش خنده و قر دادن با اهنگ های قدیمی نبود:>
روزایی بود که به شدت حس پوچی میکردم،از دست زندگی عصبی میشدم،داد میزدم،هق میزدم و مثل هر تینیجری وقت میگذروندم•^•
امسال خیلی کارا رو انجام دادم و بر ترسای بیخودم غلبه کردم اما یک حس گشادی ای هنوز مونده بود که نزاشت نقاشیای نصفمو تموم کنم و این ناراحتم میکنه•~•
بخش عمده ای از امسال با گوشیم گذشت حدود۶ ساعت از روز من درون این وسیله مدرن میخزم:/
و باید یکی بزارمش کنار
در حالی که تصمیم گرفتم متن های کذایی مغزمو تایپ کنم و بزارم تو وب...¡¿
~
خب همین بود اخر کلام:)
پ.ن:ششمین باره دارم سعی میکنم پستو تایپ کنم+-+
پ.ن:پروفمو عوض کردم میاد براتون؟
پ.ن:چهارشنبه سوریتون مبارککک لاولیاااام:)))