۱-ده چیزی که خوشحالم میکنن.
• چیزایی که خوشحالم میکنن مثل یک قطار میمونن.
اول آفتاب،بعد نسیم خنکی که باعث لبخند میشه،یک کتاب و فیلم خوب روزمو میسازه.یکم چت با دوستام و پلاس بودن تو چنل میا پلیز؛اینان منبع خوشحالی من.
۱-ده چیزی که خوشحالم میکنن.
• چیزایی که خوشحالم میکنن مثل یک قطار میمونن.
اول آفتاب،بعد نسیم خنکی که باعث لبخند میشه،یک کتاب و فیلم خوب روزمو میسازه.یکم چت با دوستام و پلاس بودن تو چنل میا پلیز؛اینان منبع خوشحالی من.
شاید کودکی با پیراهن قرمز چهارخونه و موهای خرگوشی با یک ظرف گیلاس در دست.
قدم به قدم به صدای موسیقی که در تاریکی نهفته بود نزدیک تر میشد،صدای پاهای ظریفش در پله ها پخش میشد؛و بالاخره پله ی آخر.
صدای موج های موسیقی نازک تر، و دخترک نزدیک و نزدیک تر میشد؛ تا که در زیر نورحفره ی سقف قرار بگیرد،موهایش میدرخشد و صدای موسیقی تقریبا قطع میشود،مرد جوان ساز روی دستش را به دیوار تکیه میدهد و به سمت نور و چهره روشنای دخترک نزدیک میشود،ترس بدن دختر را فرا میگیرد تاریکی اطرافش را فرا گرفته و نفس های کسی در چند قدمی اوست؛خجالت و البته ترس باعث میشد از دختر صدایی بلند نشود اما انگار ته دلش امیدوار بود جوان مثل چشمانش مهربان باشد. چشمانش مانند ماه میدرخشید و خودنمایی میکرد،
حالا دیگر او هم زیر نور مهتاب بود.شدت نور آنقدر نبود که دخترک بتواند چهره مرد جوان را دقیق ببیند اما موهای مجعد و چشمان تیله ای اش قابل تشخیص بود.
شک، نگرانی و سوالهایی که ممکن بود مرد جوان از او بپرسد هر لحظه بر ترسش می افزود.انگشتان دخترک محکم پیراهنش را در مشت دست بر گرفته بود.مرد جوان یک قدم جلو تر امد.دختر سعی در قورت دادن اب دهانش کرد.
حال فاصله ی انها از چند سانتی متر دلالت میکرد؛سکوت باعث بازتاب نفس هایشان میشد،پسر لب هایش را از هم جدا کرد تا حرفی بگوید ولی دخترک با نفس عمیقی عطر تلخ او را وارد ریه هایش کرد و پروانه های قفسه ی سینه اش او را وادار به کاری ممنوع میکردند.
دخترک روی نوک انگشتان پا ایستاد و به سمت لب های پسر کش امد و زمزمه کرد:چشم های تیله ای ات،مرا در خود حبس کرد و وادار به...
مرد جوان حرفش را قطع کرد و گفت:این مانند رازی بین من،تو و،ماه می ماند.
+بالاخره نوشتمش:>
.Ooo,Im okay
Hi
بالاخره امتحاناتم تموم شد...
ولی من هنوز همون حس فاکینگ گشادی رو دارم:>
و دارم به اینکه
هدف خلقت ادما چی بوده فک میکنم،و اینکه من تو زندگی هدفی دارم نه؟
باید زندگی کنم،برای چیزی،کسی،واقعه ای،اینده ای که
هیچی ازش نمیدونم:)
ولی سوال اینه من نمیدونم کیم و هر روز دارم زندگی یک فرد جدید رو تجربه میکنم.
+پروفم+-+
+آزادین؟(امتحانتتون تموم شد؟)
یک توضیح کوچولویی بدم،،
من خودمو تو نت های این موسیقی حس میکنم؛هر لحظه یک پیچ و خم منو تو اهنگ نشون میده...
مخصوصا اون لیریک عجیب و متفاوتش:)))
پ.ن:قرار بود خیلی وقت پیش بزارمش ولی کد های موزیک باکسو نداشتم:/
پ.ن:چقدر امتحانا ادمو از همدیگه دور میکنه:)