۱-ده چیزی که خوشحالم میکنن.
• چیزایی که خوشحالم میکنن مثل یک قطار میمونن.
اول آفتاب،بعد نسیم خنکی که باعث لبخند میشه،یک کتاب و فیلم خوب روزمو میسازه.یکم چت با دوستام و پلاس بودن تو چنل میا پلیز؛اینان منبع خوشحالی من.
۲-یکچیزی دربارم گفت که هیچوقت فراموش نمیکنم...
•اون نزدیک ترین فرد به من بود،کسی که یک بچه ی ۸ ساله میتونه پیشش حس امن و راحتی کنه.اون صلاحمو میخواستم ولی این حرفش تو مغزم هر ساله پلی میشه(اونقدر لاغری شبیه میمونا میمونی).
ولی بعد سال ها یک موجود گوگولی فسقلی به اسم همکلاسی بهم گفت(شبیه پرنسس ها رفتار میکنی)و این منو زیادی خوشحال و اکلیلی کرد.
۳-کسی که الهام بخش منه.
•آدم های زیادی تو زندگیم بودن که از هر گوششون یک درس عبرت گرفتم ولی مدگل همیشه بازتابی از من بوده.
۴-چطوری میشه مخ منو زد.
• اول باید عاشق خود و دنیا بود،بعدش باید عاشق طبیعت و گل های ریزه میزشون شد.نمیدونم چرا ولی گل ها، معنی و عطرشون همیشه زیادی برام جالب بود.
۵-زیبا ترین واژه هایی که دیدم.
•آسمان،اسطوخودوس،بنفشه،قهوه ای،زندگی.
۶-آخرین باری که هیجان زده شدم واس چی بود؟
•سولوی نایون(pop,pop!)
•تموم کردن رمانی که میخوندم
۷-فیلمی که حاضرم تا ابد ببینمش.
•Oyle bir geçer zaman ki
۸-چیزی که دلتنگشم.
•زیادی شخمی میشه ولی من دلم برای چیزی یا کسی تنگ نمیشه.
۹-درس هایی که میخوام فرزندهام از من یاد بگیرن.
•صبر
•قوه تخیل
•استقلال
+کوتاه و مختصر گفتم...
۱۰-نامه ای به کسی(هرکسی)
• جندوکی چهارده ساله:
میدونم زندگی این روزا زیادی عجیبه،اینکه از پس همه چی بر بیای سخته ولی میخوام اون روزی که حقوقا و طبیعتن دیگه تینیجر نیستی بتونی بگی ..ایم هپی،چونکه یک نوجوونی فوق العاده داشتی داشتتی.
«به جندوکی هیشجده ساله»
+یکم تحت تاثیر کنکوریامxD
۱۱- چی الان داره داغونم میکنه؟
•فکر کردن به راز های پنهان جهان:/
•امکان ندیدن کیدراما(جمله بندی درست شد؟)
۱۲-چی باعث میشه از خنده پاره بشم؟
•کار خانه سم سازی من و دوستامxD
۱۳-ده کار که قبل از تولد بعدیم انجام میدم.
•فقط یک وظیفه تا جندوکی ۱۵ ساله نشدم دارم.یاد بگیرم چجوری زندگی کنم.
۱۴-رابطه ی من و غذا چجوریه؟
•مثل لیلی و مجنونxD
بعدا نوشت:ایم گشاد=|