ꜱɪʟᴇɴᴛ ᴇʏᴇꜱ

Just look! Don't say anything

~میان پاکت ها~

میان پاکت ها گم شدم؛کدومشو برات بفرستم.

اونی که از دلتنگی هام گفتم؟نه نه نه.

اونی که از روزای بارونی باهات صحبت کردم؟

شایدم اونی که جلوی گلفروشی یاد تو افتادم.

"1997, July,17"

میان هزاران گل چشمم به تک گلِ گوشه ی دیوار افتاد.همون گل بابونه ای که تنها یک گوشه مونده بود؛فکر میکنی به سادگی ازش گذشتم!البته که نه.

خریدمش:) 

"1997, October,11"

برات پستش کردم ولی،فک کنم آدرسش اشتباه بوده‍!

بهتر نیست یکی دیگه بفرستم؟

همونی رو گلچین میکنم که بالاخره بعد تلاش های فراوان اون پیرمرد کتاب فرشو رو پیدا کردم.همونی که تونستیم چاپ اول کتابی که دوست داشتی رو ازش گیر بیاریم.

"1998, January ,21"

من امیدوار بودن و از تو یاد گرفتم،پس نا امید نمیشم و باز برات مینویسم.

با اینکه میدونم میخونیشون و جوابی برام نداری...

اینبار یکمی غم انگیزه.چون تنهایی اولین برف سال رو میبینم.دستام یخ کرده بود ولی بالاخره ،یاد گرفتم خودم گرمشون کنم:) 

"1998,April,03"

دیگه داره یواش یواش زمین سبز میشه،همه جا بوی شکوفه های ریز رو گرفته.باید ناامید بشم و دیگه سراغت رو نگیرم؟ یا باید با بهاری تازه جون بگیرم و هیچوقت برای به دست آوردنت خسته نشم؟

۵ موافق ۰ مخالف

خسته نشووو !!! فایتینگگگگگگ!!! XDD

مرسییی^~^ 

«🤍»

چقدر گذرزمان خوب توش حس می‌شد... (":

یک ایده ی یهویی بود که یک شخصی که یک ساله منتظر جوابه بیاد و اینجوری قضیه رو بگه D"":

اصلا میخوای باهم نامه بدیم ؟ انقدر نامه میدیم که یکیشو دریافت کنه و بخونه و جواب بده 

"اینها فقط سناریوهای کذایی ذهن نویسنده است"

شما هر چقد دلت میخواد نامه بدههههه من پست کنم به نا کجا آبادxD
+راستی با هم آشنا شدیم؟!

دستام یخ کرده بود ولی بالاخره ،یاد گرفتم خودم گرمشون کنم:)

 

 

بذار فقط یه تلخند بزنم و رد شم ... (:

این تلخند کلی حرف داره (:

 

 

+قلبم شکست بخدا.... تاتا رو یادت نمیااددد؟؟؟؟؟

جدی خودتی؟

ببین یکچی بگم که دلت نشکنه‍؛من کلا مردمو از وب یا پروف یا اسم میشناسم و هیچ کدومو از تو نتونستم پیدا کنم و....
بلع پیرم ننه ببخشید:)))))

اشکال نداره xDDD

همه ماهی ان و این عادیه XDD

خوبی؟

هی هی هی. 

اره،تو خوبی؟

من خودمم ماهی ام *^* با ااجازه شوما

خوب بمونییی

منم خوبممم

جمعی از ماهیانxD 

میسی:) 
خداروشکر

 

 

چ خبر؟ چ حسی داره مدارس میخواد شروع بشه ؟ D:

خبر؟هیچی چون از اغاز روز تا اخر روز دیوارو میبینم:/// 

تا ساعاتی قبل خیلی پرانرژیک بودم اما از دقایقی پیش رفتم تو فکر&_&

من فقط صفحه لپ تاپو میبینم...

در چه فکریی؟

هعیییی:// 

اینکه باید چجوری با دوستام کنار بیام و با چه برنامه ای درس هامو پیش ببرم+-+

دستام یخ کرده بود ولی بالاخره ،یاد گرفتم خودم گرمشون کنم:) 

سلام منم اومدم به این تیکه لبخند بزنم. اصلا هم درکش نمیکنم دلم نمی‌خواد بشینم باهاش گریه کنم.

فقط اینکه خیلی قشنگ بود:")

تلخند هایی که حرف های سنگینه زیادی همراه خود دارند:)

تو قشنگ خوندیش✨

بلندِ کوتاه؟ :)

خیلی قشنگ بود.*^*

جدی اینقدر قشنگ بود،این نوشته ی بلند کوتاه؟!

_اکلیل های فراواننننننن_

 

وای مدرسه.....................نمیخواممم

من میخوام هاااا ولی یکجورایی معذبم°~°

ولی ریکشن نشون دادن حضوری سخته.. ارتباط برقرار کردن هم سخته

دقیقاااا،اینکه حس هامونو از دست دادیم جدی جدیه@_#

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان